پيام
+
حقوق معاشران در بيان امام سجاد عليه السلام

همسايه خورشيد
91/1/21
خاطره هاي مدرسه
حقّ پدرت اين است كه بدانى او ريشه وجود تو مىباشد و تو شاخه اوئى، و بىشكّ اگر او نبود تو نبودى، پس هر وقت در وجود خود نعمتى را- كه خشنودت مىسازد- مشاهده كردى، بدان كه پدر تو ريشه و اصل آن نعمت بر تو باشد (يعنى آن نعمت را از پدر دارى) و بهمان اندازه حمد و سپاس الهى را بجا آور [و لا قوّة إلّا باللَّه].
خاطره هاي مدرسه
حقّ مادرت اين است كه بدانى او تو را در جايى حمل كرده است كه هيچ كس فردى ديگر را در آنجا حمل نمىكند، و از ميوه دل خود چيزى بتو خورانده است كه هيچ كس بديگرى نميخوراند. و با گوش و چشم و دست و پا و مو و پوست [و خلاصه] تمام جوارحش تو را حفاظت نموده و از تو نگهدارى كرده، و از اين كارش هم خرّم و شاد بوده،
محمد جواد س
سلام بر شما جداي از متن .عكس بسيار زيباست ممنون
خاطره هاي مدرسه
و در عين حال مراقب بوده، و در ايّام باردارى هر ناگوارى و درد و سنگينى و غم و اندوهى را بجان خريده و تحمّل نمود، تا آن موقعى كه دست قدرت الهى تو را از او فارغ ساخت و بر پهنه زمين آورد، از آن ببعد خوش داشت كه تو سير باشى و او گرسنه، تو پوشيده باشى و او برهنه، تو سيراب باشى و او تشنه،
خاطره هاي مدرسه
و بر تو سايه بگستراند و خود در برابر آفتاب باشد، و با سختى خود تو را به رفاه اندازد، و با بيخوابى خود خواب را بر تو شيرين كند، مادر
اندرونش ظرف تو، و دامنش محلّ آرامش تو، و پستانش ظرف آب تو، و جانش پناه تو بوده است. و فقط بخاطر تو متحمّل گرم و سرد دنيا شده است، پس بهمان اندازه هم تو از او تشكّر كن، و آن را جز بيارى و توفيق خداوند نتوانى!
خاطره هاي مدرسه
حقّ فرزندت؛ توجّه بدين امر است كه او از تو مىباشد (يعنى:
شاخهاى از شاخسار وجود تو است) و در چند روز اين دنيا خير و شرّش وابسته به تو است. و بدانى كه يقينا از جمله وظائفى كه بر عهدهات گذاشته شده؛ از قبيل:
تربيت نيكو، راهنمائى بسوى پروردگارش، يارى و مساعدتش در طاعت خدا- در باره خود و او- مسئول مىباشى، و در اين تكليف به ثواب ميرسى و يا مجازات مىگردى،
خاطره هاي مدرسه
پس در اين باره همچون افرادى كه توسّط حسن اثرشان بر فرزند؛ نامه عمل خود را در اين چند روز دنيا مىآرايند رفتار كن، و در تربيتش آن نوع بكوش كه نزد پروردگارش- از آنچه بين تو و او عمل شده و براى او از خدا مدد گرفتهاى- معذور باشى، و لا قوّة إلّا باللَّه.
خاطره هاي مدرسه
حقّ برادرت اين است كه بدانى او همچون دستت ياور تو مىباشد كه آن را مىگشائى، و مانند پشت و تكيهگاه كه بدان تكيه مىكنى، و چونان عزّت تو است كه بر آن اعتماد مىكنى، و نيروى تو است كه با آن حمله مىكنى، پس او را سلاح نافرمانى خدا مساز، و وسيله ستم به خلق خدا قرار مده، و ياريش را در باره خودش؛ و كمك نمودن به او در برابر دشمنش، و حائل شدن ميان او و شيطانهايش، و نصيحت و خيرخواهيش،
خاطره هاي مدرسه
و توجّه به او در راه خدا را هرگز وامگذار و از آن كوتاهى مكن، و اين در صورتى است كه مطيع فرمان پروردگارش باشد و أوامر او را بخوبى پاسخ گويد، و گر نه بايد خدا نزد تو مقدّم و گرامىتر از او باشد.
27- امّا حقّ كسى كه به تو نيكى و احسانى نموده: تشكّر، يادآورى احسان او، نشر گفتار نيكو در باره او، و در امورى كه ميان تو و خداى سبحان مىباشد از سر اخلاص برايش دعا كنى،
خاطره هاي مدرسه
پس اگر چنين كنى، شكر او را در نهان و آشكار بجا آوردهاى، پس در صورت امكان احسان او را تلافى كن، و گر نه بايد منتظر فرصت باشى، و خود را براى جبرانش آماده سازى.
خاطره هاي مدرسه
حقّ أذان گو، اين است كه بدانى كسى كه بانگ نماز سر مىدهد
پروردگار را بياد تو مىآورد، و تو را به بهره و نصيبت فرا ميخواند، و بهترين ياران تو بر انجام فريضهاى كه خداوند بر تو تكليف كرده است مىباشد، بنا بر اين از او همچون كسى كه به تو احسان نموده تشكّر و قدردانى كن،
خاطره هاي مدرسه
و چنانچه خود در خانهات بدين امر اهتمام دارى [يا از وى غم و ناراحتى دارى]، نبايد به او در كارى كه براى خداست شك كنى، و يقينا بدانى كه او بر تو نعمتى است الهى، پس شكرانه اين نعمت الهى را در هر حال بجاى آر، و لا قوّة إلّا باللَّه.
خاطره هاي مدرسه
حقّ پيش نمازت اين است كه بدانى او سفارت ميان تو و خدا، و نمايندگى تو را بدرگاه پروردگارت بعهده گرفته است، او از جانب تو سخن مىگويد نه تو از طرف او، او برايت دعا مىكند نه تو براى او، او در بارهات درخواست مىكند نه تو در باره او، و نگرانى و اندوه ايستادن در پيشگاه خداوند و درخواست نمودن از او را همو از تو كفايت كرده، پس چنانچه در قسمتى از اين امور كوتاهى يا تقصيرى صورت گيرد بر عهده اوست نه بر تو،
خاطره هاي مدرسه
اگر خطا كار باشد تو شريك او نيستى و او بر تو فضيلتى ندارد، پس جانش را سپر جان تو كرده، و نمازش را سپر نمازت، از اين رو بايد در مقابل آنچه كه بجا آورده است از او تشكّر و سپاسگزارى كنى، و لا قوّة إلّا باللَّه.
خاطره هاي مدرسه
و امّا حقّ همنشين اين است كه با او نرمخو و خوش برخورد باشى، و در سخن گفتن با او انصاف بخرج دهى (يعنى: در سخن گفتن با او همان شيوه را پيش گيرى كه ميخواهى با تو داشته باشد)، و ديدهات را يكباره از او برنگير، و هر گاه با او سخن مىگوئى قصد تو فهماندن وى باشد، و چنانچه تو همنشين او بودى هر چند در برخاستن از نزد او آزادى، و او نيز چنانچه همنشين تو بود هر چند در برخاستن از مجلست مختار است،
خاطره هاي مدرسه
و امّا حقّ همسايه: در پشت سر و نبودش حفظ و نگهدارى او، و در حضورش گراميداشت و احترام او، و در حضور و غياب، يارى و كمك به او است. (در پشت سر او را حفظ كنى، و در حضور گراميش دارى، و در همه حال يارى و كمكت را از او دريغ مدارى)، نبايد از او عيبجوئى نمائى، و نيز نمىبايد از سر كنجكاوى به جستجوى بدى او پردازى تا آن را بفهمى. پس چنانچه از سر اتّفاق و بدون هيچ عملى بدان بدى پى بردى
خاطره هاي مدرسه
بايد براى حفظ و نگهدارى آنچه فهميدهاى همچون دژى محكم و پردهاى ضخيم باشى، كه چنانچه نيزهها سينهاى رابشكافند- بخاطر دست يافتن بر آن- بدان راز پى نبرند. مخفيانه به سخنانش گوش مدهى (گفته ديگران را در بارهاش مپذير)، در گرفتارى و سختى تنهايش مگذارى، در هيچ نعمتى بر او حسودى مكنى، و بايد از لغزشش درگذرى و خطايش را ناديده گيرى،
خاطره هاي مدرسه
و چون با تو نادانى كرد حلم و بردباريت را از او دريغ مدارى (يعنى با او بردبارى كن)، رفتارت با او پيوسته مسالمت آميز باشد تا زبان دشنام و ناسزا را از او دور سازى، و حيله فرد ناصح ظاهرى را در او بىاثر كنى، و بزرگوارانه با او معاشرت نمائى،
محمد جواد س
اي ماشاالله به اين انرزي
خاطره هاي مدرسه
چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چي شده ؟ بقه ي اونو نزنم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
محمد جواد س
سلام. چرا ادامه بديد لطفا.
*ستاره سهيل*
http://2234.parsiblog.com/MLink/?6118671