پيام
+
يارو نشسته بوده پشت بنز آخرين سيستم، داشته صد و هشتاد تا تو اتوبان ميرفته،يهو ميبينه يک موتور گازي ازش جلو زد!خيلي شاكي ميشه، پا رو ميگذاره رو گاز، با سرعت دويست از بغل موتوره رد ميشه.يک مدت واسه خودش خوش و خرم ميره، يهو ميبينه متور گازيه غيييييژ ازش جلو زد!ديگه پاک قاطي مي کنه با دويست و چهل تا از موتوره جلو ميزنه.همينجور داشته با آخرين سرعت ميرفته، يهو ميبينه، موتور گازيه مثل تير از بغلش رد شد!!

* هاتف *
91/9/8
خاطره هاي مدرسه
طرف كم مياره، ميزنه كنار به موتوريه هم علامت ميده . خلاصه دوتايي واميستن كنار اتوبان، يارو پياده ميشه، ميره جلو موتوريه، ميگه: آقا ! من مخلصتم، فقط بگو چطور با اين موتور گازي روي ما رو کم کردي؟!
موتوريه با رنگ پريده، نفس زنان ميگه :
والله ... داداش... خدا پدرت رو بيامرزه وايستادي!...کش شلوارم گير کرده به آيينه بغلت!
خاطره هاي مدرسه
نکته ي تربيتي اون ..........
محمد جواد س
:)))))
*مهاجر*
:))))
نگهبان♫♥
ههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
خاطره هاي مدرسه
چه اموزنده بود
*ياس*
:-))))))))))))) کلي خنديديم
خاطره هاي مدرسه
نظر تربيتي که به فکرتون ميرسه چيه ؟