سه شنبه 89 شهریور 2 :: 5:34 عصر :: نویسنده : سایه نشاط
سال گذشته به صورت موقت به مدرسه ی ما آمد تا معلم ما از مرخصی استعلاجی برگردد . حالت به خصوصی داشت مات و مبهوت بود تعجب کردم مانند او یک همکار دیگر هم داشتیم اما او معذور بود و کلاس نمی رفت و در کارهای مدرسه کمکمان می کرد که آن هم قصه ی خودش را دارد .خلاصه اورا فرستادیم کلاس چند روزی که گذشت اولیا به طرف مدرسه سرازیر شدند ،اعتراض پشت سرهم بود که می رسید تازه از این بدتر که با اعتراض دانش آموزان و معلمین هم روبرو شدیم نمی دانستم چکار کنم اداره معلم نداشت که بدهد و این معلم هم یک نیروی معذور دفترنشین بود که افسردگی شدیدی هم داشت کار من شده بود التماس به اداره که معلم می خواهم و قانع کردن اولیا که تحمل کنید و توپ و تشر به بچه ها که احترام معلم را نگه دارید مدتی گذشت اما معلم خودمان مرخصی اش تمدید شد و معلم جانشین هم پیدا نشد که نشد . چکار می کردیم خوب بود ؟ گفتم کلاس را به کنار دفتر آورند ودر کلاس را باز بگذارند تا بتوانیم بیشتر کلاس را کنترل کنیم دفتردار را می فرستادم کلاس که هر روز از بچه ها درس بپرسد تا از این طریق دانش آموزان در دروس خود جدیت به خرج دهند بعد هم چون معلم به خاطر مشکلاتش افسردگی داشت و توانایی تدریسش هم کم شده بود ساعات درس ریاضی را هم خودم به عهده گرفتم و کج دار مریض سال را به پایان رساندیم بگذرد که از کلاس ایشان قبولی برای مدارس نمونه دولتی هم دادیم اما جانمان به لبمان آمد ضمن اینکه تشویقش کردم در کلاس های ضمن خدمت شرکت کند و در بیشتر آموزش های مجازی و یا غیر حضوری نیز اورا هدایت کردیم بعد از چندین سال که او را کنار گذاشته بودند در این سال توانست چند گواهینامه ی ضمن خدمت بگیرد و کلاس های کارگاهی را پشت سر بگذارد وقتی با من حرف می زد می گفت خیلی ممنون که شما من را حساب کردید من خیلی چیزها یاد گرفتم و حس میکنم اینجا زنده شدم . درسته که او کمی تغییر کرد و قدری از افسردگی فاصله گرفت اما دانش آموزان آسیب دیدند هر چند من سعی کردم از شدت آن بکاهم اما چه خوب بود که ما برای این گروه از افراد که دچار بیماری های روحی میشوند چاره اندیشی کنیم و آنها زا نزد پزشکان متخصص هدایت کنیم و به حال خودشان وا نگذاریم . البته ناگفته نماند که در زندگی خصوصی کیسه ی بکس مادر و برادرش بود و همسرش نیز او را رها کرده بود و تنها دخترش هم که رفتاری که باید، با او نداشت . حرفم اینجاست که با تمام این احوال سال تحصیلی به اتمام رسید واو باید فرم انتقالی پر می کرد فرم را تحویلش دادم اشکهایش شروع به ریختن کرد و گفت : شما از من راضی نیستید ؟ ولی من تمام سعی خودم را کردم . اجازه بدهید من باشم شما به من زندگی دادید ، شادی بخشیدید . گفتم : عزیز دلم ابلاغت موقت بوده و قانونه باید پر کنی هیچی نگفت و رفت روز بعد گفت آقای فلانی گفته تماس بگیرید .حدس زدم که چه خبره برای همین حضوری رفتم و پرسیدم چه شده ؟ گفتند ایشان التماس می کند که جای شما بماند قبولش کنید گفتم باور کنید اولیا من را از مدرسه بیرون می کنند ، پدر من پارسال در اومده تا این کلاس را به سر انجام رساندم او نمی تواند در مدرسه ی ما کار کند اولیا ی اینجا خیلی روی درس بچه ها جدیت نشان می دهند مارا همین یک سال بس است . گفتند پایه اش را عوض کن گفتم نمی تواند بچه ها اورا می خورند از سرو هیکلش بالا می روند باید کلاس را نماینده ی کلاس ساکت کند گفتند با او مدارا کنید همه جا او را کنار گذاشتند برای همین به این روز افتاده شما به او کلاس دادید و او می خواهد باز هم بماند با نگاه پر از التماس گفتم خواهش می کنم به او فرم انتقال بدهید نماینده معلمان ، شورای مدرسه ، انجمن اولیا همه من را زیر سوال برده اند گفتند : چشم تا این که اورا دیدم داشت می رفت توی اداره سلام و علیک کردیم گفتم خانم گل از طرف وزیر به افطاری دعوت شدی خیلی خوشحال شد گفت دخترم را هم بیاورم گفتم بله او هم دعوته یک افطاری خانوادگی است بعد گفتم فرم پر کردی؟ گفت : نه آقای فلانی گفت برو همون مدرسه گفتم : نه عزیز باید فرم پرکنی قانونه برو ببین من درست می گم و از او جدا شدم بلافاصله به آقای فلانی زنگ زدم و گفتم تورا خدا به او فرم بدهید گفت ای بابا ؛ صبر شما که زیاده امسال رو هم قبولش کنید ب ا وجدانی دردآلوده گفتم آخه هم دلم برای بچه های مردم می سوزه هم برای او من را لای پرس نگذارید باز گفتند چشم تا این که من را دوباره دید خم شد دستم را گرفت نمی دانستم می خواهد چه کار کند او دستم را به طرف لبانش برد دستم را به سرعت کشیدم گفتم چه کار می کنی گفت می خوام دستتونو ببوسم من هر چه دارم از مدرسه ی شماست کفتم از خدا داری نه از ما و مطمئن باش خدا باز هم کمکت می کنه او رفت ومن با یک دنیا افکار پریشان مانده ام باید چه کار کنم درسته که باید کمکش کرد اما این کمک باید گروهی باشه و تازه بچه های مردم را چه کار کنم شما باشید چه کار می کنید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ موضوع مطلب : |