شنبه 90 خرداد 7 :: 6:54 عصر :: نویسنده : سایه نشاط
مشغول انجام کارهای روزانه بودم که احساس کردم سرم گیج می رود به محض اینکه سرم را بلند کردم همکارم گقت : باید سریع کاری انجام می دادم و گرنه تمام بچه ها در زیر دست و پای یکدیگر از بین می رفتند . مدرسه ی ما یک ساختمان قدیمی در سه طبقه بود که 24 کلاس در دوشیفت داشت و حدود 400دانش آموز در آن لحظه در کلاس های درس بودند که همگی در حال هجوم به بیرون بودند و بدتر از زلزله راه پله ها بود که پهنای آن فقط برای عبور دونفر کافی بود و اگر بچه ها به این راه پله ها هجوم می اوردند یکدیگر را می کشتند . آرام آرام کلاس ها رابا کمک همکارانی که قرار نکرده بودند تخلیه کردیم و بچه ها را که تعداد زیادی از آنها از شدت وحشت گریه میکردند را به حیاط مدرسه هدایت نمودیم و تازه آن موقع بود که متوجه شدم یکی از همکاران از ترسش از حال رفته است و یکی دیگر در طبقه ی پایین بی صدا خودش رابه حیاط رسانده است و داشت اینکار خود را با آب و تاب تعریف میکرد که من سر رسیدم و گفتم اصلا کار خوبی نکردی ! گفتم تو میدانی در حیاط ما هفت تا چاه قدیمی داریم ؟ میدانی تمام حیاط ما زیرش خالی است ؟ موضوع مطلب :
جمعه 90 خرداد 6 :: 3:55 عصر :: نویسنده : سایه نشاط
چند روز بیشتر به عبد نمانده بود و بچه های نیازمند منتظر اهدای لباس واسه عید بودند . به هرجایی که عقلمون می رسید سرک کشیده بودیم و پیش هر کسی دست دراز کزده بودیم اما هنوز عده ای ار بچه ها بودند که نیاز به پوشاک شب عید داشتند . خوب غنیمت بود . ماشین گرفتیم .و به سراغ روغنها رفتیم . چند تا پیت 17 کیلویی روغن تحویل ما شد . گفتم : اره آنها را می قروشیم و با پولش لباس و کقش می خریم ! ... با ناامیدی از مغازه ای به مغازه ی دیگر سرک می کشیدیدم و قیمت می گرقتیم تا لباس مناسب و ارزان پیدا کنیم ولی هرچه بیشتر می گشتیم ؛ موضوع مطلب :
سه شنبه 90 خرداد 3 :: 6:46 صبح :: نویسنده : سایه نشاط
به احترام تو ای گل که آبروی زنی """""""""""""""""""""""""""" ولادت با سعادت سرور بانوان بهشت ؛ فخر کائنات ،
موضوع مطلب :
دوشنبه 90 خرداد 2 :: 8:29 صبح :: نویسنده : سایه نشاط
درس علوم داشتیم و موضوع آن در مورد درست کردن آتش با چوب بود ومن باید به آنها نحوه روزشن کردن آتش را آموزش می دادم . خانم اجاره می دهید آتش را روشن کنیم ؟ با غصبانیت گفتم من نمی توانم شما چگونه می توانید ؟ خانم معلم اجاره بدهید تا من ... ...چوبها را باید این شکلی بچینید ؛ حالت ضربدری داشته باشد یادتان باشد کهاینها باید بینشان فضا باشد و گرنه آتش خقه می شود و .... این تجربه ای شد برایم که دیگر هیچوقت تا نتیجه ی لازم را خودم تجربه نکرده ام برای دیگران نظر ندهم موضوع مطلب : |